





کافه حقوق – علی ابراهیم نیا- در جرمشناسی برخی بر این باورند که ماهیت انسان تغییرناپذیر است و فردی که دارای ذهنی مجرمانه است همیشه این حالت بزهکارانه خود را حفظ میکند و هر چقدر قوانین و شرایط و فرهنگها تغییر کنند، همچنان به دنبال ارتکاب جرم میرود.
دکتر استانتن ای. سیمنو (Stanton E. Samenow) نویسنده کتاب «درون ذهن مجرمانه»، بر این عقیده است که ماهیت و طبیعت انسان تغییر نمیکند، در حالی که قوانین همچون هنجارهای جامعه مدام در حال تغییر است. اگر قانون را ملاک خود قرار دهیم، خواهیم دید که بسیاری از مجرمین فعلی ممکن است در آینده بیگناه محسوب شوند و بالعکس، چراکه قوانین همیشه در حال تغییرند و ممکن است با حذف جرم و یا تغییر عنوان آن، ملاک بار کردن نام مجرم بر افراد تغییر کند. اما به عقیده دکتر سیمنو، افرادی هستند که در هر حالتی و صرف نظر از هر نوع قانون و شرایط، فکر مجرمانه دارند.
او در این باب به گفته یکی از متهمین به تجاوز به عنف اشاره میکند. آن متهم میگوید: «اگر الان تجاوز به عنف قانونی شود، من دست به انجام جنایتی دیگر میزنم».
چنین افراد گستاخی قطعاً در هر شرایط دست به کارهای وحشیانه خود میزنند و کاری به این ندارند که در قانون جرمانگاری شده است یا خیر. این افراد هم در قحطی و هم در بینیازی، مرتکب جرم میشوند. زیرا جرم تبدیل به زندگی و عادتشان شده است و فرصتها را برای ارتکاب جرم غنیمت میشمارند.
سیمنو تأکید میکند که باید برای تبیین این موضوع، شرایط مختلف را بررسی کرد. او برای مثال به سالهای قحطی ایرلند اشاره میکند. زمانی که مردم برای فرار از گرسنگی دست به دزدی میزدند. حتی در بسیاری از مواقع به واسطه اینکه در زندانها به زندانیان غذا داده میشد، افراد دست به دزدی میزدند تا بتوانند به این بهانه به زندان بروند و از مرگ نجات پیدا کنند. چنین افرادی صرفاً به واسطه شرایط جامعه دست به دزدی میزنند.
عملاً نویسنده کتاب “درون ذهن مجرمانه”، سعی داشته است تا تفکیکی میان دو نوع از مجرمیت ایجاد کند. او میگوید که فرق است میان فردی که در قرن هجدهم برای فرار از قحطی دست به دزدی میزند و فردی که در قرن بیستم حتی با وجود پول کافی، دست به سرقت میزند. فرق است میان فردی که از فرط گرسنگی و بیکاری دست به ارتکاب جرم میزند و فردی که با وجود فراهم بودن کار و پول و موقعیت، دست به اسلحه میبرد و از مردم اخاذی میکند. فرق است میان شخصی که دلیلی برای مجرم بودن دارد و شخصی که برای توجیه کارش دلیل میسازد.
شخصی که به واسطه شرایط دست به ارتکاب جرم میزند، لزوماً جنایتکار و مجرم نیست بلکه یک قربانی است. به طور خلاصه باید گفت که جنایتکار واقعی این خاصیت را در شخصیت خود دارد و قوانین و عرفها و معیارها و هنجارهای جامعه بر او تأثیر نمیگذارند و در هر حالتی اقدام جنایتکارانه خود را انجام میدهد.
منبع: psychologytoday.com
سلام، درست است که ماهیت ها متفاوت است، ولی از بدو تولد زمینۀ بدی و نیکی در همه وجود دارد.«فالهمها فجورها و تقویها». ولی امان از عادت. اگر خانواده و جامعه کارهای خیر را عادت کند خیر و نیکی خیلی راحت میشود. موفق باشید.