





گروه علمی کافه حقوق: ما قانوندانان قانونشکن داریم که شاید نصف آنها در جامعه حقوقی باشند. همینها هستند که کمک میکنند قانون زیر پا گذاشته شود و بهگونهای از کنار قانون عبور کنند که گرفتار تیغ آن نشوند. مثلاً ممکن است فردی وجود دارد که میخواهد فرار مالیاتی کند، سوادی هم ندارد، ولی فرد هوشمندی به وی مشاوره میدهد که باشگاه ورزشی احداث کن. این بخواهد ویرایش شود چهکار باید بکنند؟ این چیزی است که مربوط به مهندسی فرهنگی محیط تخصصی میشود. این یکی از کارهای دیگری است که نتیجه تربیت انقلابی است.
تربیت انقلابی بر ۳ گونه است: یک سری تربیتهای عمومی که هر مسلمانی باید داشته باشد؛ یعنی مثلاً باید تربیت خانوادگی داشته باشد و … . یکگونه دیگر از تربیت، تربیت دینشناسی است؛ یعنی تا حدی باید آن مؤلفههای اسلام انقلابی را داشته باشد. نوع سوم از تربیت، تربیت تخصصی است؛ به این معنی که فرد ابتدا انتخاب حوزه تخصصی مناسب و بعد ویرایش آن حوزه به نفع تفکر انقلابی داشته باشد.
در تربیت دو نوع برخورد سخت و نرم وجود دارد؛ یکوقت است که اتاق ۲ در دارد، من به شما میگویم که از این در خارج نشو و بعد شما را توجیه میکنم که از این در خارج نشوی و از در دیگر خارج شوی. یکوقت است که رسماً این در را پلمب میکنم؛ دیگر راهی نیست جز اینکه از آن در خارج شوی. برخوردهای سخت و ساختاری تقریباً از این دستهاند. موارد بدی هم نیستند، اتفاقاً خیلی هم خوب هستند. چون انسانها همیشه حواسشان آنقدر جمع نیست که انتخاب کنند و به همین خاطر معمولاً انسانها به ساختارها تکیه میکنند. خلاصه چه از طریق ورودهای نرم مثل ورودهای فرهنگی و چه از طریق ورودهای سخت باید بلد باشیم کار کنیم. به این میگویند تربیت تخصصی، یعنی چگونه محیطهای تخصصی را ویرایش کنیم.
مهمترین گام در تربیت تخصصی
ما مشکلمان این است که معمولاً با تخصصها مواجه شدهایم؛ شما اگر به یک کماندو بگویید که تخصصت چیست، چه میگوید؟ آیا میشود به او گفت که متخصص ورزشهای رزمی هستی؟ بله او هم میگوید خوب بلدم. متخصص زبان انگلیسی هستی؟ او هم میگوید تا حدی که لازم داشته باشم.
یک دیدگاه جدید به وجود آمده است که دیگر به تخصصها فکر نمیکند و به مأموریتها فکر میکند. مثلاً میگوید که مأموریت من این است که در صنعت نفت این کار را بکنم. این آدم نباید فقط نفت خوانده باشد، باید از بازار هم سررشته داشته باشد باید اقتصاد هم بداند، کارآفرینی هم باید بداند. برای این منظور یک مأموریت در نظر گرفته میشود، این مأموریت مهندسی معکوس میشود و برای آن هرچه که لازم است، سعی میکنند به این فرد بدهند؛ در یک فرایند تکاملی این فرایند نوعاً بهتر میشود. مثلاً اخیراً به این نتیجه رسیدهاند که نیروهای پلیس باید دورههای اخلاق به معنای موعظه ببینند. نیروی ویژه پلیس (NOPO) باید این آموزش را ببیند. این یک نگاه در تربیت تخصصی است که تربیت تخصصی را از تخصصگرایی به سمت مأموریتگرایی پیش ببریم. باید بگردیم و ماموریت مناسب را پیدا کنیم؛ این مثل Zoom دوربین است، اینقدر عقب و جلو میکند تا یک جایی به زوم مناسب برسد. میگردد تا آخر یکچیزی را بهعنوان مأموریت خودش انتخاب کند. در اینجا شاید شما مجبور شوی کار سیاسی کنی، کار فرهنگی کنی، کار هنری کنی و … . ممکن است این کارها را انجام دهی.
پلیس در کنار کارهای امنیتی، انیمیشن میسازد که مردم کمربند ببندند؛ یعنی سیاساکتی را اختراع میکند برای اینکه مردم کمربند ایمنی ببندند. پلیس چه ربطی به انیمیشن دارد؟ اینجا یک ربطی پیداکرده با آموزش مردم، متوجه شدهاند که یک پایه امنیت، آموزش مردم میباشد.
تعریف مأموریت در جامعه حقوقی
اگر بگوییم که نقاط نیاز انقلاب در حقوق چیست؟ چه چیزی در حقوق داریم که بگوییم شما تا این را مشخص نکنی، نیروی انقلاب برای چه میخواهی؟ تا زمانی که درزمینه حقوق، مأموریتی تعریف نکردهاید، نیروی انقلابی را برای چه میخواهی تربیت کنی؟ مأموریت انقلابی در عرصه حقوق چیست؟
کسی که میخواهد تربیت انقلابی کند اول باید تحلیلی از جامعه حقوقی و قضایی داشته باشد و باید هدفگذاری و تعریف مأموریت انجام دهد. باید بنشیند و ببیند گیر قانون از کجاست. اگر این موضوع مشخص شود آنوقت است که میتوانیم رابطه تربیت تخصصی و جامعه حقوقی و قضایی را متوجه شویم. این است که تعهد تخصصی را معنا میکند. حالا تعهد تخصصی یعنی چه؟ آیا به این معناست که بااخلاق باشیم؟ مثل این است که مثلاً یک جرثقیل آوردهای که یک چرخخیاطی را جابهجا کنی، میگوییم این را که با دست هم میشود جابهجا کرد.
نکته اصلی اینجاست که تا تقریر انقلابی از وضعیت جامعه حقوقی و قضایی و تعریف مأموریتهای انقلابی نباشد، آن بعد سوم که تربیت تخصصی است (چه فرهنگی و چه تمدنی) شکل نمیگیرد. وقتیکه مجموعهای مأموریت ندارد یا بهعنوان مثال ۱۰ مأموریت اساسی ندارد، این مجموعه، مجموعه بیکاری است. در روزمرگی و فرسایش افتاده است. اینکه پیامبر میفرماید: «ان الله یبغض الشاب الفارغ»[۱] مربوط به همین است.
آیا منطق اژدهاکشی بر جامعه حقوقی حکمفرماست؟
افق دانشجویان حقوق چیست که بگوید ۳۰ سال وقتم را گذاشتم و مثلاً «الف» درست شد. آیا اینچنین مأموریتی در جامعه حقوقی و قضایی وجود دارد؟ اگر نباشد جامعه حقوقی و قضایی به روزمرگی میافتد. جامعه حوزوی هم اینچنین جامعهای است؛ مجموعهای خدماتی هستند. آیا منطق اژدهاکشی بر آن حکمفرما است؟ گفتند شما چه میخوانید؟ گفت اژدهاکشی. گفتند یعنی چه؟ گفت یعنی یاد میگیریم چگونه اژدها بکشیم. گفتند حالا که اژدها نیست چه میکنید؟ گفت ما هم کلاسهایی را تشکیل میدهیم و اژدهاکشی را به بقیه میآموزیم. وقتی مأموریت نباشد منطق اژدهاکشی حاکم میشود.
فرض کنید کارخانهای که وظیفهاش تولید صابون است، رابطهاش را با بازار قطع کنید، حالا چهکار میتواند بکند؟ خیلی نمیتواند به تولید صابون بپردازند؛ یعنی از هویت خودش تهی میشود. چون فقط انبار پر میشود و به بازار کاری ندارد، اینجاست که میآید و به کارهایی میپردازد که اصلاً ربطی به آن ندارد مثلاً راهاندازی بخشهای تحقیقاتی پیرامون صابون، تولید مقاله پیرامون صابون و … . حالا که کارخانه صابونسازی قرار است صابون نسازد، چه چیزی شکل میگیرد؟
مسئله، مسئلهشناسی است!
در جامعه حقوقی و قضایی باید یک بازتعریف از این جامعه صورت پذیرد. طبیعی است که در هر جامعهای یک سری کارشناس و تکنسین هم باید وجود داشته باشد؛ ولی وقتی میگوییم مأموریت انقلابی، بحث متفاوت است. دیگر اینجا نمیتوانیم بگوییم سلطان جنگل موش!!! اگر مجموعهای قله نداشته باشد، دامنه هم نمیتواند داشته باشد.
برای تربیت تخصصی پس از تعریف مأموریتها جایگاه شغلی، مأموریتی و آن نقشی که میخواهد انجام بشود نیز تعریف شود. باید در هر قسمتی عدهای بنشینند و فکر کنند. در همه مسائل باید ببینند با مسئله فرهنگ چه کنند؟ باید تقریر غنی از سؤال خودشان پیدا کنند. باید مسئله پیدا کنند. یکوقت است شما پیش من میآیید و میگویید که مشکل خانوادگی دارم، من فقط میتوانم ابراز تأسف کنم. تا زمانی که توصیف نکنید و به مسئله نرسید، به راهحل نمیرسیم؛ یک عدهای باید بنشینند و ببینند که مسئله چیست. میروید پیش دکتر و میگویید دلم درد میکند تا زمانی که درد را توصیف نکنید دکتر نمیتواند برای آن تجویز کند. دکتر از مجموعهای از علائم میتواند تشخیص مسئله دهد و برای آن تجویز کند که مثلاً آپاندیس است و باید جراحی شود.
چرا جامعه بچههای انقلابی در برخی موارد نمیتوانند به ادبیات تخصصی دست پیدا کنند؟ چون مسئله را نیافتهاند. خود تبیین مسئله یک توصیف فنی دارد که کار متخصص است و یک توصیف عینی دارد که کار این آدم است. بهعنوان جمعبندی نهایی باید گفت جامعه حقوقی و قضایی به همچنین چیزی نیاز دارد که تعریف مسئله در جامعه صورت گیرد و متناسب با آن، تعریف اولویتها انجام شود و برای این اولویتها تربیت انقلابی صورت گیرد.
[۱] جامع السعادات، نراقی، ج ۱، ص ۱۵۲٫