





گروه اجتماعی کافه حقوق: نسبت حقوق و سینما از مسائل مغفول سینماست. بررسی مسائل حقوقی سینما میتواند به ارتقا بینش فرهنگی به شکل و محتوای ایران کمک شایانی کند. شاید سخن گفتن از رابطهٔ کلی رسانه و قانون، به لحاظ نظری سودمندتر به نظر آید؛ اما اگر نسبت رسانهای مؤثر چون سینما را با قانون بسنجیم، میتوانیم درکی انضمامی و مصداقی از این نوع تعاملات بیابیم. سینما دیگر صرفاً به عنوان ابزاری برای بیان تفکرات و بازتاب آنها محسوب نمیگردد، بلکه به منزلهٔ حرفهای غنی محسوب میشود که به واسطهٔ آن میتوان دربارهٔ سایر حرفهها آموخت. مبانی مشترکی میان این دو ابزار اجتماعی ـ فرهنگی وجود دارد که میتواند منجر به ایجاد گفتمانی پرمحتوا و غنی گردد که درک جدیدی از نسبت قانون، رسانه و جامعه به ما ارائه دهد. به همین منظور نشستی با موضوع «بررسی نسبت حاکمیت و مردم در سینمای ایران» مهدی فانی، یحیی اکبری، محمدعلی الفتپور، مهدی صادقی، مجتبی دانشطلب و خانمها سیانکی و موسوی برگزار شد تا با بررسی برخی فیلمهای فجر امسال گذری هم بر رابطه حاکمیت و مردم در سینما بزند. بخش اول این نشست را مشاهده می کنید:
اکبری: چالش اصلی رونده رابطه فرهنگ و رسانه بهعنوان یکی از نمادهای فرهنگ و حاکمیت است؛ که این رابطه دوسویه است. حاکمیت فرهنگساز است و فرهنگ هم بر روی حاکمیت تأثیر میگذارد. اگر مردم را مشروعیت بخش به حاکم بدانیم خود مردم دامنه مشروعیت عمل حاکم را مشخص میکنند و خود مردم میگویند حاکم تا چه حدی حق ورود به حقوق مردم را دارد و تا چه حدی حق ورود به حقوق خصوصی مردم را دارد و مردم این موضع را با عملکردشان نشان میدهند و بنابراین امر حاکمیتی و امر تصدی در کشورها با یکدیگر متفاوت است و لذا امری در کشوری تصدی است و در کشور دیگر حاکمیتی.
رسانهای مثل سینما میتواند این امر را به ما نشان دهد که مردم یک جامعه چه توقعی از حاکمیت آن جامعه دارند و چه نگاهی به مشروعیت حاکم دارند. این نوع یک بازخورد است. یک نوع بازخورد دیگر این است که سینما و فیلمی میگوید مردم تا چه حدی حاکمیت را مشروع در نفوذ به حقوق میدانند. بحث سوم این است که ما حاتمی کیا را نسبت به حاکمیت قبول داریم و میدانیم که فردی است که نسبت به حاکمیت دغدغه مند است؛ و نقد درون حاکمیتی دارد. ولی نقدهایی هم هست که کارگردان خودش را از بدنه این نظام نمیداند و از بیرون تیری را به سمت حاکمیت پرتاب میکند. این هم نوعی دغدغه مندی است ولی دغدغه مندی که چندان مشروعیتی برای حاکم قائل نیست؛ و بیرون از حکومت میخواهد نقد کند؛ که متأسفانه در سینمای ایران چنین چیزی حاکم است ولی در سینمای هالیوود اگر نقدی هم هست عموماً درون حاکمیتی است و اگر بیرون حاکمیتی باشد سریعاً بایکوت میشود و از این لحاظ نظر حاتمی کیا خیلی باارزش است و حداقل با دغدغه مندی های ما هم سازگار است و اصل پرونده هم این نوع نگاه به فیلمهای جشنواره بود.
الفت پور: از زمان اصلاحات، یک انتقاد جدی نسبت به وضعیت حاکمیت در سینما شروع شد. یکی نقد بود که در لایههای مختلف اتفاق میافتاد، یک نوع انتقاد هم متلکگویی بود؛ چراکه برای سینما چنین فرایندی جذابتر است البته برخی سعی میکردند وارد تحلیل ساختار حاکمیت شوند که خود دارای انواع متفاوتی بود، برخی مجری قانون یا مجری حاکمیت را نقد میکنند، برخی خود قانون را نقد میکنند، برخی از فیلمها وارد نقد حاکمیت و خیلی مشخصتر وارد نقد حاکمیت دینی میشوند که آیا شریعت میتواند مدلی برای اداره حاکمیت باشد یا خیر. یک بحث دیگر این است که این نسبت چگونه باید باشد و هماکنون چگونه است؟ به قولی میگویند ایرانیها مثل فرانسویها در اروپا میباشند یعنی خیلی اهل نق زدن هستند. بحث ریشهیابی این مسئله اجتماعی در سینما بروز و ظهور دارد به همین منظور سعی شد در این جلسه از افکار متفاوتی دعوت شود تا از جنبههای مختلف بتوان این موضوع را بررسی کرد. با نگاه به فیلمهای فجر امسال، نظر ما این بود که چند فیلم یتیمخانه ایران، بادیگار، سیانور، ابد و یک روز، اژدها وارد میشود بیشتر میتوانند موضوع بحث ما قرار گیرند.
«یتیمخانه ایران» نشانه نبود حاکمیت در ایران است
مافی: در ابتدا خلاصهای از داستان را بیان میکنم؛ داستان یتیمخانه ایران بین سالهای ۱۲۹۶ و ۱۲۹۸ رخ میدهد. انگلیسیها مشغول پیدا کردن میرزا کوچک خان جنگلی هستند و یکی از نیروهای او را در شمال کشور میگیرند و میخواهند اطلاعات از وی کسب کنند که فرار میکند و به تهران میآید و با هویت دیگری به نام محمدجواد بنکدار بهپیش پدرش میرود. پدرش یتیمخانهای دارد که از کودکان و اطفال آن دوره ایران سرپرستی میکند. اسم یتیمخانه هم یتیمخانه ایران است. استعاره هم از ابتدای فیلم شروع میشود. یک ملتی که پدر بالای سرش نیست. وقتی قحطی و بیماری و… آغاز میشود بچهها یکییکی مریض میشوند و بعضاً میمیرند و محمدجواد بنکدار تصمیم میگیرد که از انگلیسیهایی که مسبب ایجاد قحطی هستند هم دارو و هم آذوقه بگیرد؛ و نشان میدهد که انگلیسیها چگونه این قحطی را به وجود آوردند.
الفت پور: شاید این فیلم میخواهد بگوید چرا در یک دورهای باوجوداینکه کشور اشغال است و مردم در قحطی هستند ولی حاضرند یک حاکمیت ناکارآمدی را بپذیرند و با آن کنار بیایند.
دانشطلب: در آن دوره اصلاً شورش اجتماعی و مدنی نداشتهایم… این فیلم مربوط به زمان جنگ جهانی اول و قحطی بزرگ در دوره آیتالله خوانساری است و تا بعد از جنگ جهانی نیز دو سال این قحطی طول کشید.
نکته اینجاست که شورش جنگل که در این دوران اتفاق میافتد، هدفش براندازی حکومت حاکم نیست بلکه قصد آن براندازی دولت انگلیس است.
صادقی: خب ببینید در آن دوره حکومت به معنای کنونی وجود نداشته است. فقط در تهران بوده و میدانستند که کشور تقسیمشده و جنوب انگلیسیها و شمال روسیها هستند. اصلاً حاکمیت نبوده. اصلاً فرض قضیه مردم و حاکمیت منتفی است چراکه یکطرف از بین رفته بوده است.
دانشطلب: به نظر من، مردم ما در آن دوره دانش و بصیرت سیاسی امروز را نداشتند که اعتراضات این مدلی انجام دهند. جلوی وزارت غله شاید نرفته باشند ولی جلوی نانوایی که رفتند و اعتراض کردهاند که چرا به ما نان نمیدهید. مسئله این است که به نظر من بصیرت سیاسی مردم هرچقدر بالاتر رفته است، مردم ما نیز راه و روش اعتراض را بهتر بلد شدهاند.
الفت پور: من میخواهم بگویم اولویت مردم در این دوره چیست؟ هرچند فشار اقتصادی زیاد است اما اولویت مردم اقتصادی نیست و بیشتر سیاسی است تا اقتصادی. هرچند فشاری که بیشتر وارد میشود اقتصادی است.
دانشطلب: به نظرمان جنس اعتراض که بیشتر در ذهن ماست که مردم به خاطر اقتصاد بیرون بریزند، بیشتر در برهه شکلگیری حزب توده و صنعت نفت ظهور دارد و قبل از آن به این شکل نبوده و اگر اعتراض سیاسی بوده، بهصورت داعیه سیاسی نبوده یعنی مردم برای اعتراض به حاکم بیرون میآمدند و میگفتند اگر این حاکم برود، مشکلات حل میشود.
اکبری: ما در اواخر قاجار میبینیم که مردم نگاهشان نسبت به حاکمیت بابت اعتراضاتی که علما دارند تغییر میکند. قبل از این، حاکمیت خیلی نماد ظلاللهی دارد و بنابراین اعتراض اصلاً بدینصورت اتفاق نمیافتاده است. اگر اعتراض هم باشد، اعتراض کوچک و خرد است و اعتراض به یک عمل اجرایی توسط یک فرد و در یک منطقه است ولی از اواخر دوره قاجار اعتراضات تشکیلاتی و متفاوت از قبل میشود و اماکن متبرکه تبدیل به مکانهایی برای اعتراضات سازماندهی شده و مدنی میشود.
الفت پور: بله درست است و فاصله بین مردم و حاکمیت بدین شکل نبوده است چراکه مردم حاکمیت را برخاسته از خودشان نمیدانستند و حاکمیت یک امر مقدس و الهی بوده و خیلی تصور زمینی وجود نداشته است؛ و دقیقاً این فیلم نشان میدهد که ایران یتیم بوده است و انگلیسیها نیز با همین ترفند که ایران سرپرستی ندارد، مشروطیت را به پایین کشیدند و رضاخان را بالا بردند.