





گروه سیاسی کافه حقوق: بنا به مقتضای قاعده ی شروط، هرکس نسبت به دیگری تعهدی بنماید , قولی را مطرح نماید میبایست به قول، قرار، وعده و تعهد خویش پایبند بماند و بدان وفا کند. عدم وفا و بهجا نیاوردن تعهد، گذشته از آنکه عملی غیر اخلاقی و مخالف روحیه ی اسلامی و ایمانی است، ضمانتاجرای دنیوی و حقوقی نیز دارد.
وعده انتخاباتی از منظر مبانی اخلاق سیاسی
مسئولیت و مدیریت از منظر مبانی اخلاق سیاسی اسلامی، نه یک «طعمه» برای برخورداری از مواهب دنیایی است و نه «فرصتـ» ی به جهت ارضای غریزهی ریاستطلبی، بلکه بهمثابهی «امانتـ» ی است که متصدی آن میبایست در رابطه با آن امین و صالح باشد. بدیهی است که هیچکس اولاً و اساساً داوطلب قبول یک امانت نمیگردد، چراکه لزوم نگاهداری و حسن مراقبت از امانت وظیفهی دشواری است که عقل به آدمی حکم مینماید تا کسی دیگر برای این امر وجود دارد، انسان برای قبول آن داوطلبانه اقدامی انجام ندهد.
از منظر مبانی اخلاق اسلامی حکومت و ریاست بهخودیخود دارای ارزشی نیست، مگر آنکه بتوان با قبول آن حقی را احقاق و باطلی را ابطال نمود. همچنین اگر کسی عهدهدار مسئولیتی شود در حالیکه بهتر از او موجود باشد، وی به خدا و پیامبر (ص) و مسلمانان خیانت نموده است.
حال با این نگاه و با درنظرگرفتن مسئولیت بهمثابهی امانت، میتوان گفت طرح وعدهی انتخاباتی بهمعنای مصطلح امروزی آن اولاً و بالذات امر مطلوبی نیست، چراکه طبق مبانی اخلاق اسلامی، انسان نمیبایست برای طلب ریاست به رقابت بپردازد و در این راه تمام مساعی خویش را بهکار بندد؛ مگر آنکه اولاً برای انسان محرز شود که در وی لیاقت و تواناییای هست که در دیگران موجود نیست و ثانیاً چنانچه قرار بر طرح وعده هم باشد نباید از وعدههای فریبنده، عاری از حقیقت و خلاف مبانی اخلاقی و اسلامی سود جست.
سیرهی ائمهی اطهار (ع) خصوصاً امام علی (ع) و نیز علمای سلف مبنی بر دنیا گریزی و پرهیز اولیه از قبول مناصب حکومتی، سیاسی و اجتماعی خود گواه بر آنچه گفته شد است. در رابطه با حاکم شدن امام علی (ع) که البته با مقولهی امامت ایشان متفاوت است تا زمانی که مردم بدیشان روی نیاوردند و حجت را بر ایشان تمام ننمودند، حضرتشان هیچ کنش و واکنشی در زمینه تصدی مسئولیت سیاسی و زعامت امت از خود بروز ندادند. وعدهی ایشان به مردم در آغاز خلافت خود نیز جالبتوجه است: اجرای صحیح احکام اسلامی و بازگرداندن بیتالمال مسلمین .
وعدهی انتخاباتی از منظر مبانی فقهی
قرآن کریم یکی از صفات مؤمنان را چنین برمیشمرد: «وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/ ۸)، «و آنان که امانتها و پیمان خویش را رعایت میکنند». آیهای دیگر نیز مستقیماً اهل ایمان را مورد خطاب خویش قرار میدهد و از ایشان وفای به عهدها و عقدها را میطلبد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» (مائده/ ۱)، «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به قراردادهای خود وفا کنید». این آیات در کنار احادیثی نظیر «اَلْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ اِلاّ ما خالَفَ کتابَ اللّه» (وسائلالشیعه، ج ۱۵، ص ۴۹) موجب پدیداری قاعدهای فقهی موسوم به «قاعده شروط» شده است.
بنا به مقتضای این قاعده هرکس نسبت به دیگری تعهدی بنماید، قراری منعقد کند، شرطی را ملتزم شود و قولی را مطرح نماید میبایست به قول، قرار، وعده و تعهد خویش پایبند بماند و بدان وفا کند. عدم وفا و بهجا نیاوردن تعهد گذشته از آنکه عملی غیراخلاقی و مخالف روحیهی اسلامی و ایمانی است، ضمانتاجرای دنیوی و حقوقی نیز دارد. البته این ضمانتاجرا بسته به هر قرارداد متفاوت است.
طبق نظر غالب فقهای امامیه میتوان وعدهی انتخاباتی را نوعی شرط –به معنای فقهی- تلقی نمود و احکام ناظر به لزوم وفاء به شروط را به آن تسری داد.
در رابطه با ضمانتاجرای آن نیز میتوان چنین گفت که اگر کسی در یک رابطهی طرفینی تعهد کوچکی بنماید و سپس از انجام آن اجتناب نماید فقه امامیه وی را ملزم به اجرای آن و یا پرداخت خسارت به طرف دیگر قرارداد میداند، حال اگر کسی در مقیاسی نظیر تعهد به یک جمعیت چند ده میلیونی تعهد و قراری را پایه بگذارد و بدان وسیله آراء ایشان را بهسوی خود جلب کند و پس از تصدی آن منصب به شروط و تعهدات خویش عمل ننماید، آیا فقه حکومتی امامیه ضمانتاجرایی برای تعهدات وی و مجازاتی برای شخص وی درنظر نخواهد گرفت؟ آیا چنین کسی میتواند متصف به صفات «تقوا» و «امانتداری» باشد؟ آیا میتوان وی را علیرغم بیاعتنایی به قولوقرار پیشین خود مجدداً به سمتی گماشت و یا به وی امکان حضور مجدد در یک رقابت انتخاباتی را اعطاء کرد؟